سفر شمال
اميرحسين عزيزم چهارشنبه شب يهو تصميم گرفتيم با خاله سودي بابا محمد و عمو عباس بريم شمال البته قبلش خاله سيما بهمون زنگ زد كه بريم تبريز اما خوب به دلايلي كه بعدا به خاله سيما توضيح ميدم و همينطور سردي هواي تبريز تصميم گرفتيم بريم شمال اونم چه شمالي حسابي كيف داشت قرار بود صبح ساعت 7 راه بيوفتيم كه مثلا نهار برسيم اونجا و از اين برنامه ها اما تا از تهران زديم بيرون شد ساعت 11 تو راه خيلي خوب بود جاده چالوس پوشيده شده بود از برف،وخيلي از جاها هم بود كه از سرما قنديل بسته بود و خيلي طبيعت زيبايي رو توي زمستون به وجود آورده بود يه رستوران وايساديم و بابا محمد و عمو عباس چايي خوردن و دوباره به راهمون ادامه داديم توي جاده يه اتفاق بدي افتاد كه من ...
نویسنده :
مامان ستاره
11:20