امیرحسین و سرماخوردگی
امان از این فصل سرما و ویروسهاش امیر حسین منم سرما خورد پنجشنبه شب بود خيلي تو خونه حوصله ات سررفته بود همون موقع داشتم با خاله سيما چت ميكردم خلاصه كه هي گفتي مامان بريم يه سي دي جديد بخريم منو راضي كردي از خونه بريم بيرون هوا هم ابري بود اما بارون نبود خلاصه همين كه ما از خونه راه افتاديم بارون شد اونم چه باروني ما هم نيمه راه بوديم خلاصه رفتيم سوپري كوچه بغليمون و سريع برگشتيم خونه از همون شب شروع كردي به سرفه خلط دار حالت كاملا خوب بود من نميدونم چطور يهو اينجوري شدي تو همون فاصله ايي كه رفتيم و برگشتيم ؟خلاصه تا صبح بارون بود فردا صبح كه يكم بارون بند شد بردمت درمانگاه نزديك حونمون جمعه هم بود رفتيم و پزشك كه شما رو ديدن گفتن به شدت گلوت عفونت داره و يه آمپول 6.3.3 هم برات تجويز كردن كه يه دردسر عظيمي داشتم تا آمپولت رو زدي بابايي هم طبق معمول نبود كه كمكم كنه عمو حميد هم شمال بود ديگه من بودم تنها از بس گريه كردي كه آمپول نزني راضي شده بودم كه آمپولت رو نزني خواستم برگردم خونه بابايي زنگ زدو بهش گفتم چه قشقرقي به پا كردي و ميخوام برگردم كه بابايي باهام حرف زد ديدم راست ميگه اگه همون موقع كه اول مريضيته آمپولت رو نزني بدتر ميشي خيلي هواي آلوده ايي هم شده سرشار از ويروسهاي مختلف اما مريضيت روز شنبه خيلي خوب شد الان هم كه سرحالي خدا را شكر واقعا چه خوب شد كه آمپولت رو زدي درسته كه خودم هم خيلي باهات گريه كردم تو درمانگاه از بس ناله كردي اما خيلي به نفعت بود يه شبه خوب شدي تازه خانومه هم خيلي دستش سبك بود وقتي زدي اصلا گريه نكردي .فقط قبلش خيلي جيغ و فرياد ميزدي كلي هم من تو خونه بهت رسيدم و همين باعث شد سريع تر خوب شي عزيزم
اين عكس تقريبا يه ماه پيشه خاله سودي نا خونمون بودن داشتيم با هم پارك ميرفتيم بارون هم بود خلاصه ما هروقت ميخوايم يه جايي در نزديكي خونمون بريم بارون هم باشه ما خيس ميشيم چتر بصورت كاملا اختصاصي در دست شماست