اميرحسين متعجب از ديدن برف!!!!!!!!!!!!!
پسر گلم ما تقريبا يه هفته اي تهران نبوديم رفته بوديم براي مراسم خاله سودي كه نتونستم قبل از رفتن آپ كنم.
ديشب برگشتيم وقتي رسيديم در خونه با تعجب به اطراف نگاه ميكردي هي ميخواستي يه چيزي بگي ولي با تعجب نگاه ميكردي كه چي شده ما نبوديم از تاكسي كه پياده شديم.يهو گفتي مامان برف اومده snow اومده اينقدر هيجان زده بودي تا من در حياط رو باز كردم يه گوله گنده برف برداشتي و كوبيدي تو صورت من منم از اين كارت خوشم اومده بود شروع كرديم تو حياط برف بازي خلاصه كلي حال داد با پسرم برف بازي.
امروز صبح هم با يه التماس به مهد رفتي نه اينكه چند روز خوش گذشته بود وحسابي بازي كرديفكر ميكردي مهد تعطيل شده.
اميرحسين ميخواستم ببرمت تو حياط ازت عكس بگيرم با برفهاي توي باغچه،اما از بس خسته بودي زود خوابيدي .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی