آخرين پستم حذف شد
سلام پسر گلم چند روز پيش يه پست نوشته بودم در مورد بي حوصلگي خودم و اينكه نتونسته بودم تو رو ببرم بيرون و قرار شد هر وقت بابايي بياد تو رو ببريم سرزمين عجايب يعني بهت قول داده بودم عزيزم
داشتم آخرين مطالب ارساليم رو بررسي ميكردم كه حواسم نبود به جاي اينكه نمايش پستم رو بزنم حذفش كردم اما خوب اشكالي نداره پستهاي زيادي در راه است اما من اين روزها به شدت گرفتارم و شايد تا آخر هفته نتونستم به وبلاگت سر بزنم البته شايد .راستي بابايي شنبه اومد و كلي سوپرايزمون كرد از موقعي كه باباييت رو ديدي اصلا يادت رفته كه بهت گفته بودم ميريم سرزمين عجايب كل وقتت رو با بابايي بازي ميكني البته بابايي هم كه خيلي عاشقته و تمام وقتش به شما اختصاص داده بماند كه در كل خيلي دوس داره بچه ها رو ،علي الخصوص شما كه عزيز دلشي و خيلي عاشقته از شوق بابايي صبح زود از خواب پا ميشي مهد كودك ميري خيلي حرف گوش كني همش خودتو براي باباييت لوس ميكني خلاصه خيلي بلا شدي شيرين زبون ميكني ديروز كه اومده بودم مهد دنبالت وقتي از كلاس آوردنت پايين بلند تو راه پله وايسادي و گفتي باباييم اومده دنبالم؟من گفتم آره بعدش گفتي چه خوبه باباييم هميشه بياد دنبالم دلم يه جوري شد خودت ميدوني به خاطر شرايط كاريش زياد نيست پيشمون اما خوب اين دوران ميگذره خوب ديگه باقيش باشه برا بعدا الان بايد برم دوباره فرودگاه امام خميني كار دارم
اينم آخرين عكسي بود كه براي پست قبليت گذاشتم حذف شد دوباره آپش كدم