سفر به شيراز
عزيزه دلم اگه اشتباه نكنم توي نه ماه بودي كه با بابايي و خاله سودي رفتيم شيراز دندوناتو ميبيني دو تا مرواريد كوچولو .رفته بوديم رستوران صوفي توي عفيف آباد بابايي عاشقه غذاهاي رستورانه صوفيه تازه ناهار خورده بوديم و خاله سودي ازت عكس گرفت چه هواي خوبي بود همون روز.غذا هم كه حسابي چسبيد يه ته چين خوشمزه مرغ به سبك صوفي عالي بود.
اينم يه عكس با من و بابايي توي محوطه پارك هتل شيراز
عمه خوب و نازم
خیلی برام عزیزه
هرچی غذا می پزه
خوشمزه و لذیذه
وقتی با اونها باشم
غصه و غم ندارم
دنیا برام قشنگه
هیچ چیزی كم ندارم.
اميرحسين جون ،بيچاره عمه تازه از سر كار اومده بود ناهار بخوره غافل از اينكه برادرزاده اش گشنه تره سفره ناهارشو ببين چي كار كردي.اميرحسين جون اينجا ديگه آخرهاي چهاردست و پارفتنت بود بيشتر خودتو با ديواريامبل ميگرفتي و راه ميرفتي. چه بلايي شدي وقتي راه رفتن وخوب ياد گرفتي. خيلي دوست دارم با تمامه شيطنت هات
عزيزم اينجا اولين محرمي بود كه به تكيه مامان بزرگه بابايت رفتيم زنجيرتو نگاه كن مثل خودت كوچولوهه
ببين چقداخمو هستي همه اخمت به خاطر اين كلاه ست كه سرته هوا سرد بود كلاتو درمي آوردي منم سرت ميكردم ناراحت بودي.اي پسر بد ميخاستي سرما بخوري كه خودت و منو اذيت كنيا
اينجا با بابايي توي ميدونه زنجير زني وايسادي. بابايي وقتي زنجير زدنش تموم شد فوري اومد تورو بغل كرد تو هم كه خودت لوس كردي. عزيزم اينجاده ماهه بودي عزيزم كاپشني كه تنته خاله سيما بهت كادو داده بود .
نی نی كوچولو
كفشای سوت سوتی داره
یه توپ ماهوتي داره
بازی فوتبال می كنه،
شوت می زنه
كفشاش براش سوت می زنه
ببين پدر جوني چه توپه فوتبالي بهت داده نه اينكه خودش فوتباليه ميخاد نوه اش هم فوتبالي شه.
دوست دارم پدر جوني
اميرحسين اين كادو اولين سال تولدته. تولده يك سالگيت مبارك
.چون دوست نداشتي اولين تولدت رو جشن نگرفتم اما وقتي خاله سيما اومده بود از تبريز براي ديدن، برديمت آتليه الان عكسات در دسترسم نيس همه رو بوشهر خونه اون يكي خونه پدرجوني گذاشتم
اين كادو ها هم از طرفه مادر جونيه .با خاله سودابه و شتايش رفته بودن دوبي سه چرخه واسكوتر واست خريدن
مرسي دستتون درد نكنه