اميرحسيناميرحسين، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

★ ★سام من امیر حسین ★ ★

سفر به شيراز

1390/6/24 16:50
نویسنده : مامان ستاره
1,150 بازدید
اشتراک گذاری

عزيزه دلم اگه اشتباه نكنم توي  نه ماه بودي كه با بابايي و خاله سودي رفتيم شيراز دندوناتو ميبيني دو تا مرواريد كوچولو .رفته بوديم رستوران صوفي توي عفيف آباد بابايي عاشقه غذاهاي رستورانه صوفيه تازه ناهار خورده بوديم و خاله سودي ازت عكس گرفت چه هواي خوبي بود همون روز.غذا هم كه حسابي چسبيد يه ته چين خوشمزه مرغ به سبك صوفي عالي بود.

niniweblog.com 

 

اينم يه عكس با من و بابايي توي محوطه پارك هتل شيراز

niniweblog.com

عمه خوب و نازم

خیلی برام عزیزه
هرچی غذا می پزه
خوشمزه و لذیذه

وقتی با اونها باشم
غصه و غم ندارم
دنیا برام قشنگه
هیچ چیزی كم ندارم.

اميرحسين جون ،بيچاره عمه تازه از سر كار اومده بود ناهار بخوره غافل از اينكه برادرزاده اش گشنه تره سفره ناهارشو ببين چي كار كردي.اميرحسين جون اينجا ديگه آخرهاي چهاردست و پارفتنت بود بيشتر خودتو با ديواريامبل ميگرفتي و راه ميرفتي. چه بلايي شدي وقتي راه رفتن وخوب ياد گرفتي. خيلي دوست دارم با تمامه شيطنت هاتniniweblog.com 

عزيزم اينجا اولين محرمي بود كه به تكيه مامان بزرگه بابايت رفتيم زنجيرتو نگاه كن مثل خودت كوچولوهه

ببين چقداخمو هستي همه اخمت به خاطر اين كلاه ست كه سرته هوا سرد بود كلاتو درمي آوردي منم سرت ميكردم ناراحت بودي.اي پسر بد ميخاستي سرما بخوري كه خودت و منو اذيت كنياniniweblog.com 

 

اينجا با بابايي توي ميدونه زنجير زني وايسادي. بابايي وقتي زنجير زدنش تموم شد فوري اومد تورو بغل كرد تو هم كه خودت لوس كردي. عزيزم اينجاده ماهه بودي عزيزم كاپشني كه تنته خاله سيما بهت كادو داده بود .

نی نی كوچولو
كفشای سوت سوتی داره

یه توپ ماهوتي داره
بازی فوتبال می كنه،
شوت می زنه

كفشاش براش سوت می زنهniniweblog.com

ببين پدر جوني چه توپه فوتبالي بهت داده نه اينكه خودش فوتباليه ميخاد نوه اش هم فوتبالي شه.

ماچniniweblog.com

دوست دارم پدر جوني

  

اميرحسين اين كادو اولين سال تولدته. تولده يك سالگيت مباركniniweblog.com

.چون دوست نداشتي اولين تولدت رو جشن نگرفتم اما وقتي خاله سيما اومده بود از تبريز براي ديدن، برديمت آتليه الان عكسات در دسترسم نيس همه رو بوشهر خونه اون يكي خونه پدرجوني  گذاشتم

 اين كادو ها هم از طرفه مادر جونيه .با خاله سودابه و شتايش رفته بودن دوبي سه چرخه واسكوتر واست خريدن

  مرسي دستتون درد نكنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

خاله سودابه
24 شهریور 90 17:15
یادش بخیر آخی چه روزهایی بود
خاله سودابه
24 شهریور 90 17:17
یادت میاد میز صندلی کناریمون یه خونواده بودن از امیر حسین خوششون اومده بود صدای بم پسره یادته چی میگفت


آره يادم مياد به زبون شيرين شيرازي گفت اين بچه هو چه بامزن
خاله سودابه
24 شهریور 90 17:18
اونم اول صبح تو پارک هتل ازتون من گرفتم چه توپولی مامان سیتاری


چه كار كنيم ديگه،اونقدر بايد به بچه ها رسيدگي كنيم كه خودمون رو از ياد ميبريم.ما هم كه خانوادگي استعداد چاقي فراوون داريم]

خاله سودابه
24 شهریور 90 17:19
اسکوتر و دوچرختم مفارکت باشه
خاله سودابه
24 شهریور 90 17:24
میگم بگو من بهش میگفتم سامولیکا


اوكي يادم رفته بود
خاله سودابه
24 شهریور 90 17:43
نظر دهنده پایه یکت منما


لوس نشو ديگه
خاله سودابه
24 شهریور 90 17:44
داغ دلم از چاقی تازه کردی


سودي تو يكي كه اصلا نميتوني رژيم بگيري چند روزه ول ميكني رژيمو
خاله سیما
24 شهریور 90 18:01
آخی یادش بخیر عاشق عکس اولیم
راستی هنوز اون کاپشن رو داریش



آره توي بايگانيه ولي ديگه اندازه اش نيس.
خاله سیما
24 شهریور 90 18:03
میبینم که خوب راه افتادی دست مارو از پشت بستی


چي كار كنيم ما اينيم ديگه
خاله سیما
24 شهریور 90 18:09
مبارکه خاله کادوی سال اول تولدت


مرسي خاله جون
مامان ماهان عشق ماشین
24 شهریور 90 19:20
آخ که گفتی.البته شیراز دوتا صوفی داره ها .اونی که نزدیک مرکز خرید ستاره فارس هست غذاش خیلی خوشمزه تره.


آره همون كه پيشه ستاره است ما ميريم .دوتاش نزديكه همن تقريبا ،اون و رفتم ولي واقعا اين بهتره من خودم عاشقه شيرازم


مامان ماهان عشق ماشین
24 شهریور 90 19:20
نظر خصوصی.
مامان ماهان عشق ماشین
24 شهریور 90 19:21
خانمی چهره شما و پسرت خیلی برام آشناست.


من بهاره افشاري هستم
مامان ماني
22 مهر 90 14:04
ماشالا چه پدر جون جووني پس اين پدرجونه سام هست پس بگو چرا به ماشينش تعصب داره


مرسي نظر لطف شماست