اميرحسيناميرحسين، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

★ ★سام من امیر حسین ★ ★

آبی‌ترین، دریایی‌ترین و آسمانی‌ترین تقدسِ زندگی‌مان

1391/2/15 17:05
نویسنده : مامان ستاره
917 بازدید
اشتراک گذاری

نميدونم ازكجا بگم گفتنی ها خیلی زیاد امیرحسین، يه چند مدتي بود ميخواستم درباره اين پستت برات بنويسم گذاشتم بمونه برای شب تولد ٤ سالگیت. وقتي به اين فكر ميكنم كه پسر ناز وسالم دارم حس خوبي بهم دست ميده حسي كه سرشار از عشق ومحبت مادری نسبت به پسر گلم، یه حسی که قبل از بچه دار شدن اصلا نمیفهمیدمش حتی شاید یه وقتایی میگفتم که حس خوبیه اما تا مادر نشدم درکش نکردم اما حالا با بند بند وجودم ٤ ساله که همراهمه و حسش میکنم وقتی کوچولو بودی و مریض میشدی از ترس هول میکردم که چی شده اولین بار که حمومت دادم میترسیدم خفه شی زیر آب البته اینها همه اش از روی بی تجربه گی و نابلدی من بود وقتی دو ماه بودی و ختنه ات کردیم من نموندم تواتاق بابایی موند و گرفتت وقتی دکتر بیحسی بهت زد و غش کردی از گریه جیگرم کباب شد و گریه میکردم اون موقعها بود که درک میکردم که مادر یعنی چه؟

روز اول دنیا اومدنت

٢٦ روزگی

٤٥ روز

اینم شکلکات تو سن دو ماهگی

 من برات شعر میخوندم تو هم آروم گرفته بودی و گوش میدادی ساعت ٣ نیمه شب خاله سودی ازمون عکس گرفت و تنها بودیم بابایی هم طبق معمول نبودش

عکسهات خیلی زیادن خیلی گلچین میکنم

اینم از گریه هات که خیلی زیادن

امیرحسین جونم تو رو از اون روز كه بند بند وجودم به هستی تو بند شد، از اون روزی كه طپش قلبت تنها صدای آروم بخش دوران تنهایی من بود. از‌آون موقع كه كار هر صبح و شام من شمردن نفس های پر مهرت بود ، می شناسم.كدوم واژه می تونه منو به وصف تو برسونه . كدوم جمله می تونه از امیرحسین گفتن رو در خودش ببینه.برای از تو گفتن شاید سكوت بهترین گفتار باشه.


 

و تمام تحمل این سختیها مدیون همسري واقعا صبور و مهربون هستم

همسرم مهربانم :
سیامک عزيزم ؛
قدمهايت را بر روي چشمانم بگذار، تا چشمانم بهشت را نظاره كنند…
همسرم اي لطيف ترين گل بوستان هستي تو شگفتي خلقتي تو لبريز عظمتي تو را دوست دارم و مي ستايمت! دست بر دعا بر مي دارم و از خداي يگانه برايت عزت مي طلبم .
همسرم هستي من ز هستي توست تا هستم و هستي دارمت دوست ! همسر آنست كه اشكش همچون شبنم بر قلب گلبرگ ، گل عشق است، صدايش هم چون مرغ غزل خوان در طبيعت است و بوسه اش همچون نور خورشيد بر سبزه زار است و استواريش همچون كوهي بر دل خاك…

                                                    دوستت دارمقلب

  مادر بودن واقعا وصف نشدنيه يه جوريه كه با خون یه مادر عجين شده توي تموم بدنت ميتوني حسش كني از اولين روزي كه احساس كردم باردار شدمو قراره يه ني ني ناز بياد تو زندگي من و بابايي دقيقا خردادسال85 بود جواب آزمايش رو بابايي گرفت خاله سودي هم خونمون بود و وقتي فهميدم جواب مثبته راستش اولش احساسم گنگ بود به خاطر اينكه نميدونستم ممكنه از پسش بر بيام يا نه؟كم كم تو وجودم رشد كردي براي اولين بار كه توي سونو ديدمت يا لحظه ايي كه صداي تپش قلبت رو از عمق وجودم شنيدم هنوز صداي تالاپ تالاپ تالاپ قلبت توي گوشمه وقتي براي اولين بار شنيدم از سونو كه پسر دارم وقتي تكون خوردنهات شروع شدبزرگ تر شدي و من رو به  خودت وابسته كردي همه و همه تا آخرين نفس به ياد دارم اميرحسين تا سي و هفت هفته و ده روز ، كه رفتم پيش خانم دكتر براي آخرين سونو. و یهو بدون هیچ برنامه ریزی بهم گفت باید همین الان که انموقع ساعت ٧ شب بود بری بیمارستان کارای بستری شدنت رو انجام بدی برای فردا صبح تعجببه دکتر علی بابایی که خیلی دکتر مهربونی بود و خیلی دوسش داشتم و الان هم باهاشون در ارتباطم و اومدن به بیمارستان عرفان گفتم نه وقت ندارم یه روز دیگه و دکتر گفتن که هفته بعد نیستن ....بهم تا ساعت ١٢ شب مهلت داد برم بیمارستان وقت تمام بدو بدو وسایل هام رو جمع و جور کردم و حاضر شدم که برم بیمارستان و كارهاي بستري شدن رو انجام بدم همون شب-٢٤ بهمن ٨٦ كه توي بيمارستان بودم تا صبح نخوابيدم سه نفر بوديم كه ميخواستيم سزارين شيم و هر سه توي يه اتاق بوديم مثلا اتاقمون خصوصي بودنیشخنداون دو نفر خواب ولي من تا صبح نخوابيدم و هرچي به صبح نزديك ميشديم استرس هاي منم بيشتر بيشتر ميشد و پرستاري كه مي اومد مرتب چكاپ ميكرد هي به من ميگفت بگير بخواب كه از اين شب بيداريها از فردا زياد داري منم ميخنديدم زياد جدي نميگرفتم براي بابايي تا صبح مسيج ميزدم نميزاشتم اون بيچاره هم بخوابه البته بابايي خودش از من بيشتر استرس داشت و من اون شب فقط يك ساعت و نيم خوابيدم 5تا6.30 و از بس استرس داشتمو ميلرزيدم و خداييش هم هوا خيلي سرد بود و صبح زود بهم گفتن حاضر باش میخوایم سند بزنیم من که نمیدونستم اینقدر درد داره از ترس و درد كيسه آبم پاره شد و اين انتظار تا ساعت 9 طول كشيد و من بيحسي خواستم ووقتي آماده شدم براي عمل برشي رو كه دكتر روي شكمم زد رو حس كردم ولي درد نداشتم و وقتي احساس كردم با يه چيزي شكمم رو باز نگه داشتنو قراره پسرم رو دنيا بياره داشتم از استرس ديوونه ميشدم ولي به خودم مسلط بودم و وقتي از شكمم اومدي بيرون با تمام وجود احساس كردم و دکتر همش باهام حرف میزد وقتی دنیا اومدی دکتر گفت اینم پسر شیطونت .اگه بدوني وقتي صداي گريه ات رو شنيدم اگر از هر كلمه ايي توي اين دنيا استفاده كنم نميتونم اون لحظه زيبا رو توصيف كنم فقط بگم با تمامی وجودم عاشقت شدم .

امیرحسین تولدت مبارک

البته بماند که خیلی بچه نا آرومی بودی و من و بابایی خیلی دوران رو گذروندیم تا به این سن رسیدی

مابقی عكسهات ادامه مطلب میزارم عشقم

ایشالا که همیشه سالم باشی این عکسه عمه ازمون گرفته من که خسته بودم نفهمیدم

عكسهات خيلي زيادن مابقيشون هم توي وبلاگت گذاشتم به استثناي عكس تولد يكسالگيت كه خونه پدر جوني گذاشتمشون. چهارشنبه توي مهد برات جشن ميگيرم كه بعدا عكسات رو ميزارم هميشه شاد و سلامت باشي

و در آخر:

زیباترین آغاز را با امیرحسین و بابایی تجربه کردم ، پس تا زیباترین پایان با امیرحسین و بابایی می مونم .قلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (31)

مامان نوژا
25 بهمن 90 8:32
تولدت مبارک گل پسری .امیدوارم همیشه هر 3 تاتون سالم و تندرست کنار هم باشید
مامان ثنا و ثمین
25 بهمن 90 8:50
تولدت مبارک امیر حسین جونم.ایشااله 120 سالگیت رو جشن بگیری
مامان ارمیا
25 بهمن 90 9:54
تولد گل پسر مبارک. مرسی آدرس دادی.حتما میریم و خبرش رو میدم. سالم و شاد باشین.
مامان چشم عسلي
25 بهمن 90 10:10
گل پسر قند عسل تولدت مبارك عزيزم
مامان علی خوشتیپ
25 بهمن 90 10:39
تولدت مبااااااااااااااااااااااااارک پسر خوشگل و مهربون الهی 120 سال عمر کنی و سایه پدر و مادر مهربونت بالاسرت باشه
مامان ریحانا
25 بهمن 90 10:48
وقتي که پاتو گذاشتي روي اين زمين خاکي تموم گل هاي عالم شدن از دست تو شاکي خدا هم هواتو داشته ، تو رو با گلا سرشته با تو دنياي پر از درد ، واسه من مثل بهشته روز ميلادت مبارک عزيزترينم .
مامان ریحانا
25 بهمن 90 10:52
¯`´.¸ ¸.´´¯ `,+.*`,+.*´. ’ *..`’ °´..`’ °´.*’ °´..`’ °´..`’ °´. ___####___#### .`-.´.+` ´° _##____#_#____##`,+.*.*´ #_______#________# `+.*` #________________# `,+.*`.° _#______________# `,+.*`,+.* __#____________# `,+.*`,°*`’ ° _____#_______# `,+.*`,+.*`,+. _______#___# `,+.*`,+.*`,+.*’ _________# `,+.*`,+.*`,+.*` ..`’ °´..`’ °´.*’ °´..`’ °´..`’خوبی مهربونم؟ (¯`´.¸ ¸.´´¯ `,+.*`,+.*´(¯`´.¸ ’ *..`’ °´..`’ °´.*’ °´..`’ °´..`’ °´. ___####___#### .`-.´.+` ´° _##____#_#____##`,+.*.*´ #_______#________# `+.*` #________________# `,+.*`.° _#______________# `,+.*`,+.* __#____________# `,+.*`,°*`’ ° _____#_______# `,+.*`,+.*`,+. _______#___# `,+.*`,+.*`,+.*’ _________# `,+.*`,+.*`,+.*`یه خبر دارم برات! ..`’ °´..`’ °´.*’ °´..`’ °´..`’ (¯`´.¸ ¸.´´¯ `,+.*`,+.*´..(¯`´.¸ ’ *..`’ °´..`’ °´.*’ °´..`’ °´..`’ °´. ___####___#### .`-.´.+` ´° _##____#_#____##`,+.*.*´ #_______#________# `+.*` #________________# `,+.*`.° _#______________# `,+.*`,+.* __#____________# `,+.*`,°*`’ ° _____#_______# `,+.*`,+.*`,+. _______#___# `,+.*`,+.*`,+.*’ _________# `,+.*`,+.*`,+.*` ..`’ °´..`’ °´.*’ °´..`’ °´..`’اگه گفتی چیه؟؟؟ (¯`´.¸ ¸.´´¯ `,+.*`,+.*´.(¯`´.¸ ’ *..`’ °´..`’ °´.*’ °´..`’ °´..`’ °´. ___####___#### .`-.´.+` ´° _##____#_#____##`,+.*.*´ #_______#________# `+.*` #________________# `,+.*`.° _#______________# `,+.*`,+.* __#____________# `,+.*`,°*`’ ° _____#_______# `,+.*`,+.*`,+.کادوی تولدتت _______#___# `,+.*`,+.*`,+.*’ _________# `,+.*`,+.*`,+.*` ..`’ °´..`’ °´.*’ °´..`’ °´..` (¯`´.¸ ¸.´´¯ `,+.*`,+.*´.(¯`´.¸ ’ *..`’ °´..`’ °´.*’ °´..`’ °´..`’ °´. ___####___#### .`-.´.+` ´° _##____#_#____##`,+.*.*´ #_______#________# `+.*` #________________# `,+.*`.° _#______________# `,+.*`,+.* __#____________# `,+.*`,°*`’ ° _____#_______# `,+.*`,+.*`,+. _______#___# `,+.*`,+.*`,+.*’ _________# `,+.*`,+.*`,+.*` ..`’ °´..`’ °´.*’ °´..`’ °´..`’ (¯`´.¸ ¸.´´¯ `,+.*`,+.*
مامان پسر خرداد
25 بهمن 90 13:31
عزیز خاله تولدت مبارک خوشحال اولین نفر تو نی نی وبلاگیها هستم که بهت تبریک می گه انشاء اله همیشه ایام خوش باشی.می بوسمت هزار بار
مامان پسر خرداد
25 بهمن 90 13:33
عزیرم امیرحسین جان بهترین لحاظت اذان توست و من تو این لحظاتو قشنگ تولدتو بهت تبریک می گم امیدوارم همیشه شاد و خوش باشی هر روزت تولد نو و دوباره باشه . قربونت برم تولدت مبارک می بوسمت هزار بار
مامان پسر خرداد
25 بهمن 90 13:35
یه تبریک مخصوص ستاره جون
ستاره جون به شما هم تبریک می گم انشاء اله مزد همه احساسات مادرانه و همه رنجها و غذابها برای بزرگ کردنش (البته نمی شه گفت عذاب ) با درست بزرگ شدن امیرحسین بگیری یه مرد قوی، سالم و از همه مهمتر دوست داشتی و عزیز
تبریک می گم بهت .


مرسي دوست خوبم
مامان اميرعلي
25 بهمن 90 13:39
تولدتولدتولدت مبارک انشالله تولد120سالگي اميرحسين جون
مریم
25 بهمن 90 13:59
*************************** *******\/***\/****\/********** *******/\***/\****/\********** *******||***||****||********** *******||***||****||********** ***(---------------------------------)***** ***(-----------تولدت مبارک-------)***** ***(---------------------------------)***** ***(---------------------------------)***** **************************** لبخند زدی و آسمان آبـــــی شد شبهای قشنگ، با تو مهتابـی شد پـــروانه پس از تولــــد زیـیایت تا آخر عمر غرق بـــی تابی شد
بهار(مامانی شهراد)
25 بهمن 90 16:23
سلام عزیز دلم تولد مبارک انشاالله 1000 ساله بشی گلم پیش ما هم بیا خوشحال میشیم
مامان رومینا
25 بهمن 90 16:48
نوشته هاتون قشنگ بود.مادر شدن حس قشنگیه خوشحالم منم این حسو تجربه کردم.امیرحسین جان 4 سالگیت مبارک.ایشالا 120ساله شی.و همیشه سالم باشیو لبت خندون
mami neda
25 بهمن 90 17:59
سلام عزیزم تولدت مبارک!! امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی.. مامان ستاره ی عزیز واقعا زیبا نوشتی وصف حس مادرانه ات اشک رو به چشمام اورد... تبریک تبریک تبریک


مرسي عزيزم لطف داري
مامان نسترن
25 بهمن 90 21:36
چه عکسای قشنگی خاله جون...از دیدنشون لذت بردم عزیزم...انشاا...مراسم تولد خوش بگذره
مامان نسترن
25 بهمن 90 21:37
سبز ترین خاطرات ازآن کسانیست که ، در ذهنمان عاشقانه دوستشان داریم...ولنتاین مبارک
مامان ریحانا
26 بهمن 90 2:30
همیشه به قداست چشمهای تو ایمان دارم چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است

چه وقت دیگر گیتی تواند چون تویی خلق کند؟فرشته ای فقط در قالب یک انسان

فقط ساده می توانم بگویم تولدت مبارک
خواهرم تولدت مبارک


مرسي عزيزم
مامان سارا
26 بهمن 90 7:57
تولد تولد تولدت مبارك
مبارك مبارك تولدت مبارك
بيا شمعهارو فووووووت كن تا صد سال زنده باشي
سلام امير حسين جون تولدت مبارك
انشاله كه 120 ساله بشي



سلام آمنه جونم خوبي مرسي عزيزم من ميام وبت اما برام كد امنيتي براي ارسال باز نميشه
مامان سارا
26 بهمن 90 7:58
سلام عزيزم
به ما رمز نميدي براي مطلب قبليه ميگم


به محض اينكه تكميلش كنم حتما عزيزم به سيما ميگم اگه خودم نتونستم كامنت بزارم بفرسته برات
دخترم عشق من
26 بهمن 90 9:50
تولد امیر حسین جون مبارک
خاله ی امیرعلی
26 بهمن 90 11:56
میلاد تو شیرین ترین بهانه ای ایست که می توان با ان بر رنجهای دنیا دل بست و در میان روزهای شتاب زده عاشقانه تر زیست میلاد تو معراج دستهای من است وقتی تولدت را عاشقانه تبریک می گویم امیرحسین گلم آغاز زیستنت مبارک
خاله ی امیرعلی
26 بهمن 90 12:00
سلام ستاره جونم دوست مهربونم
تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت پذیرا باش مهربونم لمس بودنت مبارک
انشالاه 120ساله بشی و سایه ی شما و همسری از سر امیرحسین جون کم نشه و شمارو برای امیرحسین و امیرحسین رو برای شما نگه داره


سلام خيلي لطف داري الهه جون
مریم
26 بهمن 90 15:01
تولدت مبارک امیر حسین جون زیر سایه پدر مادر فداکارت 120 ساله شی آقای شیطون . پس تو هم بهمنی هستی عزیزم بهمنیا فوق العادن


مرسي خاله مريم جون
مامان حارث
26 بهمن 90 20:55
زیبا نوشتی دستت درد نکنه
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
26 بهمن 90 23:03
سلام.عاشقانه هاتون مستدام.
ظاهرا پست قبلی کاملا خصوصیه.


ايشالا تكميل شه به همه دوستايي كه ميشناسمشون ميدم عزيزم
نفس
27 بهمن 90 13:32
عزيزم خيلي با احساس و ناب نوشتي
نفس
27 بهمن 90 13:33
ايشالا هميشه شاد باشي در كنار فرزند و همسرتون
نفس
27 بهمن 90 13:33
چقدر كوچولوييهاش بامزه بوده
مامان پارسا
1 اسفند 90 14:44
امیدوارم زیباترینهایت همیشه با امیر حسین و سیامک خان رقم بخوره و همواره با تمام وجودت لبریز باشی از عشق و حس دوست داشتن و سرنوشتت پر باشه از روزهایی که با افتخار به بالندگی امیر حسینت میبالی


مرسيييييييييييييييييييي عزيزم خيلي زيبا بود كجايي كم پيدايي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان آرتین (شازده کوچولو)
1 اسفند 90 17:01
جونم چه پسر ملوسی. تولدت مبارک خاله جون. شرمنده دیر رسیدم.